سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن آشنا
 
قالب وبلاگ

 

         گردآورندگان:

         بشری عبدخدایی

         نرجس حسین زاده بحرین

*منابع معرفتی:
توجه به عناوین اشخاص و کتابهایی که صدرالمتألهین به آنها استناد نموده بیانگر وسعت و گستردگی منابع مورد استفاده او می‌باشد. امّا مراجعه او به این منابع یکسان نبوده به برخی از آنها مراجعه مکرر داشته و بر بعضی شرح و حاشیه نوشته و بعضی را به آن مقدار که به کار او می‌آمده مورد توجه قرار داده است. تاثیر این منابع نیز در افکار و اندیشه های او در یک حدّ و به یک اندازه نبوده است;  

او با متکلمان همسویی ندارد و غالباً اندیشه ها و افکار آنها را به نقد می‌کشد و آنها را افرادی پر مدعا و کم اطلاع و بی بهره از معارف حقیقی می‌داند .
در بین فلاسفه برای فیلسوفان متقدم یونان یعنی تالس ملطی، انکیسمانس، اغاثاذیمون، انباذقلس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون و ارسطو مقامی رفیع قائل است. آنها را باعث انتشار انوار حکمت در عالم و سبب اشراق علوم ربوبی  بر قلوب شیفتگان و اهل زهد و عبادت و تأله و معرض از دنیا معرفی  می کند.
در بین این حکیمان برای ارسطو ارج و مقام بیشتری قائل است; امّا این موقعیت برای ارسطو از طریق اندیشه ها و افکار خود او پیدا نشده است بلکه بخاطر این است که او را به اشتباه، مولف کتاب اثولوجیا می‌داند و به خاطر شیفتگی بیش از حدّ به مطالب ارزشمند این کتاب بارها مؤلف آن را که به زعم او ارسطو بوده است مورد تجلیل و ستایش قرار داده و با شگفتی از نور عقل و قوّت عرفان و عظمت مقام او در حکمت الهی یاد می‌کند
امّا اتباع فلاسفه مشاء را به خاطر انغمار در روش بحثی و عدم توجه به ریاضت و کشف و شهود سرزنش می‌کند . ابن سینا نیز از این سرزنش مصون نمی‌ماند هر چند ذکاوت و فهم و لطافت طبع او را می‌ستاید  و او را اعظم فلاسفه در دوره اسلامی معرفی می‌کند ، با این همه، صدرالمتألهین از تمام آثار مکتوب شیخ که در آن زمان موجود بود، بهره گرفته و به آثار بسیاری دیگر از فلاسفه مشاء مراجعه داشته و دیگران را نیز توصیه به تفحص در کتب آنها و بهره گیری از حاصل تلاش علمی آنها نموده و بخصوص مطالعه کتابهای فارابی و ابن سینا و شیخ اشراق را برای رهروان طریق حکمت و سالکان سبیل معرفت لازم شمرده است. 
او شیخ اشراق را نیز مانند ابن سینا به ذکاوت بسیار و شدت براعت و کثرت غور در مطالب علمی می‌ستاید و از او به عنوان کسی که متوغل در ریاضات حِکَمی و فهم اسرار الهی است یاد می‌کند  و در غالب کتابها و تالیفاتش به آراء و اندیشه های او استناد می‌نماید. حاشیه او بر شرح حکمت الاِشراق نیز گواه صادقی است بر تسلط او به مبانی و اصول افکار و اندیشه های شیخ اشراق. از طرفی به خاطر نزدیک بودن روش معرفتی او به روش اشراق، آشنایی با حکمت اشراق را یکی از عوامل تحول فکری او می‌توان بشمار آورد.
از منابع دیگری که تاثیر آن در نوآوریها و ابتکارات صدرالمتألیهن کاملاً محسوس است، کتب عرفانی و آراءواندیشه های بزرگان عرفان و به خصوصمحی الدین ابن عربی است که از او به عنوان قدوة المکاشفین یاد می‌کند
مهمترین ویژگی ملاصدرا که حتی در میان فلاسفه اشراقی نیز دیده نمی شود ـ یا کمتر دیده می شود ـ تکیه او بر شهود و کشف و ادراک حقایق جهان و حل مسائل دشوار فلسفه از راه ریاضت و عبادت و ارتباط با جهان ماوراء ماده و حس است که خود، آنرا حس حقیقی می داند، بدون آنکه به آن بسنده کند و فتوا گونه برای دیگران بیان نماید، بلکه روش او پوشاندن لباس استدلال و برخورداری از اصطلاحات رائج فلسفه مشائی بر حقایقی است که با شهود بر او کشف شده و در زیر لباس استدلال منطقی پنهان گشته است. وی خود به این روش منحصر خود در مقدمه کتاب اسفار اشاره کرده است.
 امّا منبعی که بیش از دیگر منابع بر افکار و اندیشه های صدرالمتألهین تاثیر گذاشته به اعتراف خودش کتاب الهی و روایات نبوی و احادیث ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ است.
او علاوه بر اینکه بخشی از عمر خود را به تفسیر آیات و روایات اختصاص می‌دهد و قسمتی از قرآن کریم و بخشی از اصول کافی را تفسیر و شرح می‌کند در بسیاری از مباحث عقلی و فلسفی نیز به آیات و روایات استشهاد می‌کند و در مورد برخی از نوآوریهای خود بر الهام بخش بودن آیات قرآنی و روایات معصومین علیهم السلام تصریح دارد 
و شریعت الهی را مبرا از این می‌داند که احکام و معارفش با معارف یقینی و ضروری عقلی تضاد داشته باشد و فلسفه ای که قوانین آن مطابق کتاب و سنت نباشد حکمت واقعی نمی‌شمارد و تبعاً حکیمی را که اعتقاداتش مطابق با اعتقادات انبیاء نباشد; حکیم نمی‌داند، «و من لم یکن دینه دین الاَنبیاء (علیهم السلام) فلیس من الحکمة فی شئ». 
این سخن به این معنا است که وحی و عقل مکمل یکدیگرند و انسانی که فاقد یکی از این دو باشد کامل نیست و حکمت و فلسفه ای که مبتنی بر عقل سلیم باشد با شریعت تضادی ندارد; زیرا مقصود هر دو معرفت خداوند و افعال و صفات اوست که هرگاه این مقصود از طریق وحی حاصل شود به آن نبوت گویند و هرگاه از طریق کسب و سلوک حاصل شود آن را حکمت و ولایت نامند  به همین دلیل در مقدمه مفاتیح الغیب از پیروی متصوفان و متفلسفان بی بهره از نور وحی و معارف قرآنی به شدت منع می‌کند و معتقد است که هرجا عقل راه خود را در پیش گیرد و به وحی بی توجه باشد و در پی نور آن حرکت نکند به تهافت و تناقض دچار می‌شود و گواه صادق آن را وجود اختلاف و تضاد در اندیشه دانشوران و حکیمانی می‌داند که به شریعت بی اعتنا بوده اند  از طرفی به همان اندازه که عقل در راهپویی خود به چراغ وحی نیازمند است وحی نیز در اثبات خود نیازمند عقل است و بدون عقل دینداری به مجموعه ای از عقائد و اعمال تقلیدی تبدیل خواهد شد که روح شریعت نیز از آن گریزان است.
ملاصدرا مایل است که مکتب خود را ـ بجای فلسفه ـ حکمت بنامد، و میدانیم که وی نام مکتب خود را «حکمت متعالیه»گذاشته است; زیرا اولاً سابقه تاریخی حکمت بسیار عمیقتر است و گمان میرود که این کلمه همان است که در قدیم آنرا سوفیا (Sophia) می خوانده اند. ثانیاً در قدیم حکمت، حوزه وسیعی داشت که تمام علوم طبیعی و ریاضی را دربرمی گرفت و حکیم کسی بود که جامع تمام علوم بوده و جهان بینی وسیعتری از دانشمندان امروزی داشته باشد. ثالثاً در قرآن و حدیث، همواره از حکمت ستایش شده (و نامی از فلسفه در آن نیست).
نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد اینستکه از حکمت ـ نه فلسفه و نه عرفان ـ می توان پلی ساخت که آندو بیگانه را با هم آشنائی دهد و دو مکتب بکلی متفاوت را به هم نزدیک سازد. حکمت، کلمه رمزی است که ملاصدرا توانست از آن برای برخورداری از دو مکتب فلسفی و عرفانی موجود در برابر خود بهره ببرد و آندو را با هم آشتی دهد.
در آمدی بر حکمت متعالیه
*روش ملاصدرا:
او به چالش و کنکاش در میان رشته ها و منابع و رویکرد های گوناگون می پردازد و از این بین خود به رویکردی جامع و بدیع دست می یابد که در نظرات دانشمندان گذشته و منابع مورد مطالعه او نبوده است. او در مسائل خود گویی دانشمندان گذشته را به مناظره و مباحثه می نشاند و از این میان پاسخ و نظر متفاوت خود را بیرون می کشد و اگر روش حکمت متعالیه جامع مشاء و اشراق و کلام و عرفان ست و اگر هنری کربن ملاصدرا را ابن سینایی اشراقی می داند که از عرفان ابن عربی لبریز ست این دلیل بر التقاط آراء گذشتگان توسط ملاصدرا نیست بلکه جامع العلوم بودن و برتری حکمت متعالیه را نشان می دهد.
*بحث اصالت وجود :
ملاصدرا قائل به اصالت وجودست یعنی واقعیت خارجی ما به ازاء مفهوم وجود ست و ماهیت تنها نمایان گر حدود و قالب های وجود عینی ست که در ذهن منعکس می شود.(تفصیل این مبحث در بخش پایانی مقاله خواهد آمد)
*وحدت تشکیکی وجود:
ابتدا مسئله اصالت وجود را مطرح می کند و واقعیت را به وجود تحلیل می کند سپس در بحث وارد می شود که آیا وجود خارجی همانند مفهوم وجود امری واحد است یا در خارج وجود های متباین داریم؟ پس از اثبات اینکه وجود های خارجی نیز امری واحد است چگونگی وحدت وجود را بررسی می کند به اعتقاد او از آنجا که در خارج چیزی جز وجود محقق نیست و ماهیت امری اعتباری است پس وحدت موجودات را باید بر اساس وجود تفسیر کرد نه بر اساس ماهیت از طرف دیگر کثرت و تمایز موجودات امری بدیهی و مشهود است بنابراین کثرت نیز نیازمند توجی و تفسیر است و چون ماهیت اعتباری است نمی توان کثرت خارجی را به کثرت ماهوی بازگرداند بلکه کثرت را نیز باید بر اساس وجود تفسیر کرد. به این ترتیب وحدت و کثرت هردو به وجود باز می گردد و وجود هم بیانگر وحدت موجودات است و هم توجیه کننده کثرت آنها در واقع مابه الامتیاز و مابه الاشتراک اشیا امری واحد است که همان وجود است. همان طور که اشتراک نور های مختلف در نور بودن است و اختلاف آن ها نیز به شدت و ضعف نور باز می گردد اشتراک موجودات مختلف نیز در حقیقت وجود است و اختلاف آن ها نیز به شدت و ضعف وجودی آن ها باز می گردد بدین سان موجودات به عنوان به عنوان درجات مختلف حقیقت واحد وجود در نظر گرفته می شوند و مراد از وحدت تشکیکی وجود همین است.


[ شنبه 89/9/13 ] [ 11:46 صبح ] [ فاطمه فرضعلی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ به منظور تبادل نظر و ارائه سرفصل ها و منابع فرعی تحقیقات در زمینه های مرتبط به تدریس اینجانب و ارائه مقالات و تحقیقات دانشجویان گرامی تهیه شده است . دانشجویان محترم می توانند نظرات و ارشیابی مقالات و پژوهش های خود را در این سامانه مشاهده بفرمایند .
f="http://far30book.ir">فارسی بوک
امکانات وب


بازدید امروز: 213
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 260743